اولینبار است که تصمیم گرفتهام سراغ یک خواننده پاپ- راک بروم و مصاحبه کنم. خوانندهای که با وجود شهرت، عزلتگزین است و علاقهای به برگزاری کنسرت ندارد.
چند باری تماس میگیرم اما موفق نمیشوم تا اینکه چند ماه بعد از انتشار آلبوم «پاروی بیقایق» این امر ممکن میشود. اولین بار است که او را از نزدیک در هوای سکرآور بهاری میبینم و با هم به گفتوگو مینشینیم.
گفتوگویی صمیمانه و طولانی بین ما برقرار میشود چراکه او را متفاوت از دیگر خوانندگان پاپ و از جنسی دیگر مییابم. کسی که حاضر نیست به هر قیمتی کنسرت بدهد و تنها میگوید نمیخواهم همانند سایرین باشم. از اشل فکری او و دلایلش متقاعد میشوم که چرا زیاد علاقهای به حضور در جمعیت ندارد.
محسن چاوشی، خواننده و آهنگساز متولد 58 شهر خرمشهر اصالتا کرد است و تا انتشار تکآهنگ «مینا» ترانهای به کردی نخوانده بود. ابتدا قرار بود مدیرمالی شود چون در رشته حسابداری تحصیل کرده بود اما روح معترض او سرجلسه امتحان موجب شد ماشین حساب را خرد کند و برای همیشه قید تحصیل را بزند و اینگونه بود که خواننده پاپ-راک- ترنسی متولد شد که در موسیقی او روح سرکش نسل معترض را میتوان شنید.
ابتدا که صدای او شنیده شد همه صحبت از خوانندهای میکردند که صدای فرد دیگری را تقلید میکند اما سعی و تلاش او موجب شد پس از چندین سال مجوز بگیرد و آنقدر در کارش جدی باشد؛ حتی بالاتر از آن که چاوشی را متهم به تقلید از او میکردند و بهعنوان یک خواننده مورد توجه و قابل اعتنا مطرح شود. اینگونه بود که حتی وقتی اشعار مولانا را خواند نهتنها مخاطبان او را پس نزدند بلکه به علت بیان دقیق و فراخور شرایط بسیار مورد اقبال واقع شد.
چاوشی که پارسال «پاروی بیقایق» او از نظر کارشناسان موسیقی پاپ بهعنوان برترین آلبوم سال یاد شده بود و البته بالای چندصد هزار نسخه آن به فروش رفته است، خود را در دسته پاپ- راک نمیداند بلکه ژانرش را تلفیقی از موسیقیهای موجود و هر آنچه شنیده است میداند.
سلیقه بالایی در موسیقی دارد و موزیسین مورد علاقه او ژاک برل (پدر شانسونی نوین در اروپا) است. بیعلت نیست که موسیقی او نیز متفاوت بودن را فریاد میکند. هرچند در موسیقی پاپ-راک امروز شعرهای بیمفهوم و غیرمتوازن رایج است.
او به شعر و حتی بیان آن اهمیت زیادی میدهد. پوزخند او وقتی کلام مولانا را دارد میخواند و میگوید خربزه در دهان مکن، یا استفاده او از موسیقی و آواز اصیل ایرانی و ترکیب آن با موسیقی ترنس– راک به نحوی که در شنونده اثر خوبی به جای میگذارد و آزاردهنده نیست، تماما ذوق و کشفیات چاوشی است که از درون او میجوشد و به موسیقی منجر میشود.
***
در زیر قطعه «مادر» نوشته شده «استودیوی شخصی محسن چاوشی»، آن استودیوی شخصی با استودیویی که در آن قرار داریم چه فرقی دارد؟
استودیوی خودم است که مجوز ندارد و کارهایم را در آن تولید میکنم. این استودیو مربوط به تهیهکنندهام است.
چرا مصاحبه نمیکنید؟
آخر چه بگویم؟ بگویم فلان آلبوم یا اثر را خواندهام؟ آخر که چه بشود؟
نه اینها نیست. من سوالها را از شما میپرسم و شما لطفا جواب بدهید.
باشد بپرسید. حتما میخواهید بپرسید چرا کنسرت نمیدهم؟ حتما کمرو هستم و اعتمادبهنفس ندارم؟
این هم سوالی است، اما کسی که آلبوم منتشر میکند و در راهش جدی است نمیتواند فرد بیاعتمادبهنفسی باشد.
دغدغه من چیز دیگری است و نمیخواهم بگویم که هدفم چیست و چرا کنسرت نمیدهم، چراکه هرچقدر هم توضیح بدهم باز میپرسند چرا کنسرت نمیدهی، پس فایدهای ندارد، همان بهتر که حرف نزنم. بگذارید هر چه میخواهند بگویند.
کنسرت حق مخاطب است چراکه علاقه دارد هنرمند محبوبش را روی سن و در اجرای زنده ببیند و با او ترانههای پرخاطره و نوستالژیکش را فریاد کند.
آخر در اینجا کنسرت بیشتر به جنگ شادی میماند تا کنسرت موسیقی. برف شادی بزنند و یکباره از توی جعبه دربیایند و روی سن ظاهر شوند. صدابردار خوب هم که نداریم، برای همین در اغلب کنسرتها نه هارمونی وجود دارد نه آن صداهایی که لازم است مخاطب موسیقی از سازها بشنود و صدابرداری بشود. فقط یک کار باری به هر جهت، ارائه میشود که من اهلش نیستم.
البته مخاطبان هم دستکمی از آنها ندارند و بیشتر مشوقند تا مخالف.
بگذارید کار خودشان را کنند. من حوصله این چیزها را ندارم. آنقدر درگیر خودم هستم که وقتی برای این چیزها ندارم. من با موسیقی عقدهگشایی میکنم وگرنه اهل آن نیستم.
پس برای همین کنسرت نمیدهید؟
حوصله راست و ریست کردن کارها را ندارم.
آخر یکی برایتان کارها را انجام میدهد و شما درگیر نخواهید شد.
نه به صورت کلی میگویم و به حواشی آن کار ندارم. خیلی درگیر خودم شدم. بیشتر خلوتنشینم وگرنه اگر بخواهم کنسرت بدهم از همه موفقتر خواهم بود. نهتنها حوصله ندارم بلکه از کنسرت دادن بدم هم میآید.
خب دلیل کنسرت ندادن؟
آخر برای چه باید روی سن بخوانم و یک عدهای مرا نگاه کنند؟ مثلا میکروفن را به شکلهای مختلف تکان بدهم که چه بشود؟
پس چرا میخوانید و آلبوم منتشر میکنید؟